پنهان کردن . [ پ َ
/ پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب )
۞ پنهان ساختن . نهان کردن . نهفتن . پوشیدن . تزمیل . اخفاء. دَس ّ. تدسیة. اسرار. راز کردن . مخفی داشتن . اختفاء. کتمان . مکتوم داشتن . کتم . اکنان . (منتهی الارب ). طمر. (دهار). اجنان . تدمیس . وَدس . (تاج المصادر بیهقی ). بنهفتن . دَسو. (تاج المصادر بیهقی ). خب ء. (دهار). اختباء. خفی . خبن . کن . لطّ. دَخمرة. اجباء. اِهلاج . دَرْمسة. دَهسمة. دغدغة. جمجمة. تدبی ٔ. خبو. خباء، خبع. تخبی ٔ. تختم . اضمار. اخداع . جأو. کشح . (منتهی الارب )
: ایا بلایه اگر کار کردن پنهان بود
کنون توانی باری خشوک پنهان کرد.
رودکی یا منجیک .
گو نامور دست بر دست زد
چو پنهان کند گفت هنگام بد.
فردوسی .
از آن به نباشد که پنهان کنم
ز گردنکشان نام او بفکنم .
فردوسی .
چنان کرد روشن جهان آفرین
که پنهان نکرد اژدها را زمین .
فردوسی .
اگر چند پنهان کند مرد راز
پدید آردش روزگار دراز.
اسدی یا فردوسی .
چو دانا توانا بدو دادگر
ازایرا نکرد ایچ پنهان هنر.
فردوسی .
مالی که حاصل شد بیشتر پنهان کرد و اندک مایه چیزی بدرگاه عالی فرستاده . (تاریخ بیهقی ص
409).
به آشکار تن اندر که کردجان پنهان
بنزد او دار این آشکار و پنهان را.
ناصرخسرو.
این نشانیهاست مردم را که اینها میدهند
سوی گوهرها گهی در خاک و گه پنهان کنند.
ناصرخسرو.
در تقویم ... چنین کسان سعی پیوستن همچنان باشد که کسی ... شکر در زیر آب پنهان کند. (کلیله و دمنه ).
مرا دردی است اندردل که گر گویم زبان سوزد
وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد.
؟