پنهان گشتن . [ پ َ
/ پ ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) نهان شدن . مستور، مخفی ، پوشیده گردیدن . تغریب . (منتهی الارب )
: گر از چشم سرت گشته ست پنهان
بچشم عقل در هست او مُشهَّر.
ناصرخسرو.
رویش اندر میان ریش تو گفتی
پنهان گشته است زیر جغبت کفتار.
نجمی .
و رجوع به پنهان گردیدن و پنهان شدن شود.