اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پودینه

نویسه گردانی: PWDYNH
پودینه . [ ن َ / ن ِ ](اِ) پونه . پودنه . فوتنج . حبق . نعناع . نعنع. غاغ . (منتهی الارب ). پودنه ٔ بستانی . فودنج . || پودینه ٔ نهری . پودینه جویباری ؛ حبق الماء. حبق التمساح ؛ پونه ٔ متداول امروز. رجوع به پودنه ٔ لب جوی شود. || پودینه ٔ کوهی ؛ سعتر. آویشن . صعتر. پودینه ٔ برّی . رجوع به آویشن شود. صاحب بحر الجواهر آرد: من البقول المعروفة نهری ٌ و بستانی ٌ و بری ٌ و جبلی ٌ.حارٌ یابس ٌ فی الثالثة. یجذب من عمق البدن و یقطع ویجفف و ینفع من الجذام و الفواق و الخفقان و الیرقان و الغثیان و الاستسقاء و هو قوی فی اخراج الاخلاط الغلیظة اللزجة من الصدر و یقطع الباه و یمنع الاحتلام .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
کیانوش
۱۳۸۸/۱۱/۱۰ Iran
0
0

نام یکی از طوایف بزرگ و اصیل سیستان می باشد

رامشار
۱۳۹۰/۱۱/۰۴ Iran
0
0

پودینه نام سر سلسله طایفه بزرگ پودینه سیستان می باشد
پودینه فرزند جلال که طایفه ( پودینه ) از نسل او می باشند تنها فرزند جلال بوده است . می گویند که فرزندان او بعد از تولد ، از بین می رفتند . به همین دلیل ، پس از تولـد این فرزندش ( پودینـه ) او را با گیاهی به نام پودینه به زبان زابلی ( پونه یا پدنه به زبان فارسی) ، شستشو می دهندکه بر اثر این کار او زنده می ماند ونام او را به نام گیاه شفا بخشش ( پودینه ) می گذارند .


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.