اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پوست کرده

نویسه گردانی: PWST KRDH
پوست کرده . [ ک َ دَ / دِ] (ن مف مرکب ) پوست کنده . پوست بازکرده . پوست بازگرفته . از پوست برآورده : در حال مرغی از هوا درآمد پیازی پوست کرده در تابه انداخت . (تذکرة الاولیاء عطار). || پشت کرده . جلد کرده . مُجلد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.