پوش
نویسه گردانی:
PWŠ
پوش . (اِ) پوش دربندی . شیافی است متخلخل و سبک که از کوفته ٔ برگ درختی کنند و این درخت برگش ببرگ حنا ماند و تخمش مدور و از شاهدانه کوچکتر و مایل بزردی باشد و از دربند و ارمنیه آرند وطبیعت آن سرد است در دوم و خشک در آخر درجه ٔ اول و آن رادع و ملین و مبرد بود و طلاء آن جهت اورام حاد وتحلیل و منع ازدیاد آن و اوجاع حارّه و نقرس و رمد و صداع نافع است . و رازی گوید: چون آن را با آب عنب الثعلب سوده و بر نقرس طلا کنند منفعتی عظیم دارد و بدلش شیاف مامیثا و حضض و عنب الثعلب و بزرالهندباست و آن را بوش و بوش دربندی با باء موحده نیز نامند.
واژه های همانند
۱۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
فیروزه پوش . [ زَ / زِ ] (نف مرکب ) پیروزه پوش . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه جامه ٔ فیروزه ای پوشد. || (ن مف مرکب ) پوشیده از پیروزه . پیروزه د...
پشمینه پوش . [پ َ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه جامه ٔ پشمین بر تن کند. آنکه جامه از پشم پوشد غالباً درشت و خشن . لباس پشمین در بر کننده . و م...
پیرایه پوش . [ را ی َ / ی ِ] (نف مرکب ) که پیرایه پوشد. که پیرایه بر خود راست کند. که خود را در پیرایه و زیور گیرد : که گر راز این گوش پیرای...
پیروزه پوش . [ زَ / زِ ] (ن مف مرکب ) پوشیده از پیروزه . پیروزه درو درنشانیده : تو گفتی که بر تخت پیروزه پوش گهر ریخت هندوی گوهرفروش . اسدی ...
خوانچه پوش . [ خوا / خا چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از روپوش خوانچه است . آنچه به روی خوانچه می اندازند تا آنرا بپوشاند. || در اصطلاح بنایان...
چاه خس پوش . [ هَِ خ َ ] (اِ مرکب ) چاهی که سرش بخس و خاشاک پنهان گردیده باشد. (آنندراج ) : بدور خط از آن چاه زنخدان بیش میلرزم ز آسیب چه ...
پلنگینه پوش . [ پ َ ل َ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه لباس از پوست پلنگ دارد. ملبس به پلنگینه . پلنگی پوش : بگفتندکای مرد با زور و هوش [ به رس...
پوش دربندی . [ ش ِ دَ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به پوش شود.
رزماگند ارتشی برای پنهان شدن از دیدگان دشمن، یونیفورم پلنگی، لباس رزمی کوماندویی
بنابر روایت شهنامه در باستان، پهلوانان ایرانی از چزم پلنگ رزماگند می...
خس پوش کردن . [ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پوشیدن بر سبیل احتیاط. مخفی کردن . (از شرفنامه ٔ منیری ) (از آنندراج ).