اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پوشیده چشم

نویسه گردانی: PWŠYDH CŠM
پوشیده چشم . [ دَ / دِ چ َ ] (ص مرکب ) کور. نابینا. (آنندراج ). اعمی . بی دیده :
چو پوشیده چشمی نبینی که راه
نداند همی وقت رفتن ز چاه .

سعدی .


کسانی که پوشیده چشم و دلند
همانا کزین توتیا غافلند.

سعدی .


در آن دم یکی مرد پوشیده چشم
بپرسیدش از موجب کین و خشم .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
چشم پوشیده . [ چ َ / چ ِ دَ/ دِ ] (ن مف مرکب ) چشم بسته . پوشیده چشم : تو گر شکر کردی که با دیده ای وگرنه تو هم چشم پوشیده ای .سعدی .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.