پوشیده ماندن
نویسه گردانی:
PWŠYDH MANDN
پوشیده ماندن . [ دَ / دِ دَ ] (مص مرکب ) مستور ماندن . پنهان ماندن . مخفی ماندن : از احوال این فرزند چیزی بر وی پوشیده نماندی . (تاریخ بیهقی ). و هیبت و سهم او چنان بود که مدتی مرگ او پوشیده ماند و کسی نیارست پرسیدن . (مجمل التواریخ والقصص ). پوشیده نماند؛ مخفی نماند: و پوشیده نماند که علم طب بنزدیک همه خردمندان و در همه ٔ دنیا ستوده است . (کلیله و دمنه ). پوشیده نماند که سخن من از محض شفقت رود. (کلیله و دمنه ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.