اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

په په

نویسه گردانی: PH PH
په په . [ پ َ پ َ / پ ِ ] (ص ) ۞ پپه . پخمه . گول . چلمن . سلیم . پفیوز. آبدندان . ساده . ساده دل . چلمه . صاف و ساده . رجوع به پپه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
له و په کردن . [ ل ِ هَُپ ِه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) له و لورده کردن . خرد و خاکشی کردن . سخت لِه کردن چنانکه گوشت کوفته در هاون .
په به پهلو درآمدن . [ پ ِه ْ ب ِ پ َ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) فربه شدن : صد جگر پاره شد ز هر سوئی تا درآمد پهی به پهلوئی .نظامی .
په سستاس سوماتوفیلاکس . [ پ ِ س ِ ] (اِخ ) رجوع به په سست شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.