پهلوان پنبه . [ پ َ ل َ
/ ل ِ پَم ْ ب َ
/ ب ِ ] (اِ مرکب )
۞ مسخره ای که تمام تن خود را به پنبه گیردو او با حلاجی که کمان در دست دارد برقص آیند و حلاج در میان رقص کم کم پهلوان را با زدن کمان عور و برهنه کند یعنی تمام پنبه های تن او را بر باد دهد و در اصطلاح پهلوان پنبه مردی درشت اندام و قوی هیکل بی زور و قوت را گویند که ظاهری دلیر و دلی جبان دارد. بظاهر پردل و بباطن ترسو. یالانچی پهلوان . لاف زن
: به پیکار سرما که تنها بلرزد
مگر پهلوان پنبه باشد محارب .
نظام قاری (دیوان البسه ص 28)
زانهمه رخت زنان را بگه آرایش
پهلوان پنبه خوش آمد بنظر و افزارش .
نظام قاری (دیوان البسه ص 87).