اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پهن گشادن

نویسه گردانی: PHN GŠADN
پهن گشادن . [ پ َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) بسط کردن . پهن وا کردن .
- پهن گشادن گوش ؛ بدقت شنودن :
چو قیدافه آگه شد از قیدروش
ز بهر پسر پهن بگشاد گوش .

فردوسی .


بفرمود شه تا زبان برگشاد[فرستاده ]
سخنها همه سر بسر کرد یاد
فریدون بدو پهن بگشاد گوش
چو بشنید مغزش برآمد بجوش .

فردوسی .


بدو گفت گودرز بازآر هوش
سخن بشنو و پهن بگشای گوش .

فردوسی .


تو ای گرد پیران بسیار هوش
بدین گفته ها پهن بگشای گوش .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.