اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پی

نویسه گردانی: PY
پی . (اِ) نام حرف «پ » یعنی باء فارسی بسه نقطه ٔ تحتانی و آن از حروف مخصوصه ٔ فارسی است و در تعریب و غیر تعریب به فاء بدل شود، چون پیل و فیل ؛ و ببای موحده چون تپ و تب ؛ و به جیم چون پالیز و جالیز؛ و به غین معجمه چون : پرویزن و غرویزن ؛ و به کاف تازی چون : پیخ و کیخ ؛ و به لام چون سراندیپ و سراندیل ؛ و به میم چون سپاروک و سماروک ؛ و به واو چون چارپا و چاروا. (غیاث ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶۹ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۹ ثانیه
پی سوم .[ ی ِ سِوْ وُ ](اِخ ) ۞ پاپ مسیحی در 1503 م . میلادی . مولد زین ۞ . وی 27 روز در مقام پاپی بیش نبوده است .
پی ریزی . [ پ َ / پ ِ ] (حامص مرکب ) عمل پی ریز. بنیان گذاری . پی افکنی . اساس افکنی .
پی زدن . [ پ َ / پ ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) لنگیدن ستور از پی . از پی لنگیدن . عقر. (منتهی الارب ). لنگیدن ستور از مفصل میان سم و ساق . لنگیدن س...
پی دهم . [ ی ِ دَ هَُ ] (اِخ ) (سارتو) ۞ پاپ مسیحی . از سال 1903 تا سال 1914 م . او ضد تجدد بود.
پی دوم . [ ی ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) ۞ (انئاس سیلویوس پیکولومی نی ) پاپ مسیحی از 1458 تا 1464 م . وی علیه دولت عثمانی تجهیز جنگ صلیبی کرد. عهد...
پی داری . [ پ َ / پ ِ ] (حامص مرکب ) حالت پی دار. ریع. دارای چسبندگی و قوت . || دارای دنباله بودن .
پی جوری . [ پ َ / پ ِ ] (حامص مرکب ) عمل پی جور. مصحف پی جوئی . رجوع به پی جوئی شود.
پی ثیوس . (اِخ ) ۞ نام مردی از مردم لیدیه ، پسر آتیس ۞ . (ایران باستان ج 1 صص 716 - 721 و ج 3 ص 2020).
پی تیاس . (اِخ )دوست دامُن و این دو فیلسوف از پیروان طریقه ٔ فیثاغورس بودند. وقتی جبار سرقوسه ، دنیس جوان بکشتن پی تیاس فرمان داد و پی تیا...
پی کردن . [ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پی کردن چیزی یا کسی یا فکری را تعقیب کردن آن . دنبال کردن آن . تعاقب کردن آن : وانچه زو درگذش...
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۲۷ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.