پی
نویسه گردانی:
PY
پی . (اِ) نام حرف «پ » یعنی باء فارسی بسه نقطه ٔ تحتانی و آن از حروف مخصوصه ٔ فارسی است و در تعریب و غیر تعریب به فاء بدل شود، چون پیل و فیل ؛ و ببای موحده چون تپ و تب ؛ و به جیم چون پالیز و جالیز؛ و به غین معجمه چون : پرویزن و غرویزن ؛ و به کاف تازی چون : پیخ و کیخ ؛ و به لام چون سراندیپ و سراندیل ؛ و به میم چون سپاروک و سماروک ؛ و به واو چون چارپا و چاروا. (غیاث ).
واژه های همانند
۲۶۹ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۰ ثانیه
پی نوشت . [ پ َ /پ ِ ن ِ وِ ] (اِ مرکب ) نوشتن در پی چیزی . || بدنبال چیزی نوشته شده . || نامه ای که درتعقیب نامه ٔ قبلی نویسند و آن اصطل...
پی نهم . [ ی ِ ن ُ هَُ ](اِخ ) (ماستائی - فرتی ) ۞ پاپ مسیحی از سال 1846 تا سال 1878 م . صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: وی 32 سال یعنی بی...
پی گیری . [ پ َ / پ ِ ] (حامص مرکب ) عمل پی گیر. تعقیب . مداومت . اصرار. || برداشتن رد پای .
پی لورن . [ پ ُ ل ُرِ ] (اِخ ) ۞ نام کرسی بخش تارن از ولایت کاستر بفرانسه . دارای 3506 تن سکنه .
لعلی پی . [ ل َ پ َ ] (اِخ ) از یاران و سران لشکر توقتمش خان به عهد امیر تیمور. رجوع به حبیب السیر ج 2 ص 139 شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ملائک پی . [ م َ ءِ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) رجوع به ملایک پی شود.
فرمت PDF توسط شرکت Adobe طراحی شده و مخفف Portable Document Format است ، به معنای فرمت سند قابل انتقال. بدین معنی که شما یک فایل را با این فرمت ذخیره ...
پی تی پز. [ پ َ ] (نف مرکب ) دیزی پز. تیَره پز (در تداول مردم قزوین ).