اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پی

نویسه گردانی: PY
پی . [ پ َ / پ ِ ] (اِ) قوه ٔ مقاومت . تاب و توانایی . طاقت .پای . قوت مقاومت . تاب و طاقت . (برهان ) :
فرستاده را گر کنم سرد و خوار
ندارم پی و مایه ٔ کارزار.

فردوسی .


بتاراج داد آن همه بوم و بر
کرا بود با او پی و پا و پر.

فردوسی .


بیاورد هر کس بر او ۞ باژ و ساو
نه پی بود با او کسی را نه تاو.

فردوسی .


همه پاک با هدیه و باژ و ساو
نه پی بود با او کسی را نه تاو.

فردوسی .


چرا کرده ای نام کاوس کی
که در جنگ شیران نداری تو پی .

فردوسی .


چنین داد پاسخ بدیشان که من
نبینم کسی اندرین انجمن
که دارد پی و تاب افراسیاب
مرا رفت باید چو کشتی بر آب .

فردوسی .


ز چیزی که ما را پی و تاب نیست
ز یأجوج و مأجوجمان خواب نیست .

فردوسی .


شوم بر گرایم تن پیلسم
ببینم چه دارد پی و زور و دم .

فردوسی .


کشنده سته مانده بی پای و پی
شمارنده از رنج خون گشته خوی .

اسدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۳ ثانیه
پی گیر. [ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب )تعقیب کننده . دنبال گیرنده . || ردزن . اثرشناس . شناسنده ٔ رد پا: چون سرافةبن مالک آنجا (غار ثور) رسید و او پی گ...
پی لوک . [ پ ُ ل ِ وِ ] (اِخ ) ۞ نام کرسی بخش لت از ولایت کائورس نزدیک لت بفرانسه . دارای راه آهن و 1745 تن سکنه .
پی ناک . [ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) دارای پی . پی دار. دارای عصب . عصب اللحم ؛ پی ناک شد گوشت . (منتهی الارب ). گوشتی پی ناک ؛ دارای عصب .
پی هم . [ پ َ / پ ِ ی ِ هََ ] (ق مرکب ) پی درپی . یکی به دنبال دیگری . پشت سر هم . بدنبال یکدیگر : بگفت این وزآن هفت پی هم بخورداز آن می ...
خاک پی .[ ک ِ پ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خاکپا. خاکپای .
خشک پی . [ خ ُ پ َ / پ ِ] (ص مرکب ) مردم نامبارک شوم قدم . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). بدقدم . (یادداشت بخط مؤلف ) : از خشک پیانت نشمارند در ...
خوش پی . [ خوَش ْ / خُش ْ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) راهوار. خوش رفتار. (یادداشت مؤلف ). خوش قدم . خوش راه : گر بزد مر اسب را آن کینه کیش آن نزد بر ...
نیک پی . [ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) خجسته پی . خوش قدم . باسعادت . مسعود. میمون . بامیمنت . (ناظم الاطباء). مبارک قدم . فرخ پی . فرخنده پی : زن پاک تن...
نتیجه، بازده، پی ده. پیامد هم نوشته می‌شود
سبک پی . [ س َ ب ُ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) تیزرو. تند : بر اشتران ۞ سبک پی همی نهاد سبک شکارها که بر او تیر برده بود بکار. فرخی .این پیرجهانگرد...
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۲۷ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.