اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پیام گزاردن

نویسه گردانی: PYAM GZʼRDN
پیام گزاردن . [ پ َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) رسالت . پیام بردن . پیام آوردن . پیام رساندن :
هزبرانی که شیران شکارند
بپای خود پیام خود گزارند.

نظامی .


کرا مجال سخن میرود بحضرت دوست
مگر نسیم صبا این پیام بگزارد.

سعدی .


گوش دلم بر درست تا چه بیاید خبر
چشم امیدم براه تا که گزارد پیام .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.