پی برداشتن . [ پ َ
/ پ ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) دنبال کردن . تعقیب کردن
: گر به ما همسفری ، سلسله از ما بردار
پشت پازن دو جهان را و پی ما بردار.
صائب .
|| دنبال کردن کسی برای یافتن وی . ایز او را برداشتن
: حق نعمت شاه بگذاشتند
پی ِ کشتن شاه برداشتند.
نظامی .
|| محو کردن . از میان بردن
: دو گرگ جوان تخم کین کاشتند
پی روبه پیر برداشتند.
نظامی .