پی داشتن . [ پ َ
/ پ ِ ت َ ] (مص مرکب ) قوت و چسبندگی داشتن . کشش داشتن . صاحب ریع بودن . || دنباله داشتن . || دارای عصب بودن .
-
پی کسی داشتن ؛ متابع او بودن . هوای او داشتن . براستای وی رفتن . بدنبال او رفتن
:تا من پی آن زلف سرافکنده همی دارم
چون شمع گهی گریه و گه خنده همی دارم .
خاقانی .