گفتگو درباره واژه گزارش تخلف پیر نویسه گردانی: PYR پیر. [ ی َ ] (اِ) پدر (در بعض لهجه های فارسی نظیر مازندرانی و سیادهنی و جز آن ). اب : مگذر ز سر عشق که گر درّ یتیمی ماننده ٔ این عشق ترامار و پیر نیست .مولوی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی پیر و استاد پیر و استاد. [ رُ اُ ] (اِ مرکب ) مرشد کامل و معلم : هرچه از پیر و استاد دانسته بودن بکار بردن ؛ همگی تجربه و دانائی و علم خود بکار بردن . هرچ... پیر و پاتال پیر و پاتال . [ رُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) پیرپاتال . پیرپتال . پیر هشت خلد پیر هشت خلد. [ رِ هََ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از رضوان . خادم بهشت . رضوان . (آنندراج ). پیر هفت فلک پیر هفت فلک . [ رِ هََف ْت ْ ف َ ل َ ] (اِخ ) کنایه از زحل است ، و برخی کنایه از مشتری گفته اند. (برهان ). پیر هافهافو پیر هافهافو. [ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کهنسالی دندانها از پیری ریخته . سخت پیر. پیر بنیامین این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. پالمای پیر پالمای پیر. [ ی ِ ] (اِخ ) ۞ نقاشی از مکتب ونیزی ، سازنده ٔ تابلوهای دینی که درآنها با تی تین رقابت کرده است . مولد او در حدود 1480م .884/ هَ... پیر سراندیب پیر سراندیب .[ رِ س َ اَ ] (اِخ ) کنایه از آدم صفی است . (برهان ).کنایه از آدم علیه السلام است چرا که از بهشت بر زمین سراندیب افتاده بود. (... پیر سالخورد پیر سالخورد. [ رِ خوَرْ / خُرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیرسالخورده . پیر کهنسال . || کنایه از شراب کهنه . (انجمن آرا). شراب کهنه ٔ انگوری . (... پیر ششم چرخ پیر ششم چرخ .[ رِ ش ِ ش ُ چ َ ] (اِخ ) کنایه از کوکب مشتری باشد. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۳ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود