گفتگو درباره واژه گزارش تخلف پیر نویسه گردانی: PYR پیر. [ ی َ ] (اِ) پدر (در بعض لهجه های فارسی نظیر مازندرانی و سیادهنی و جز آن ). اب : مگذر ز سر عشق که گر درّ یتیمی ماننده ٔ این عشق ترامار و پیر نیست .مولوی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی پیر صدساله پیر صدساله . [ رِ ص َ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیری که سال عمرش بصد رسیده باشد. || (اِخ ) رجوع به پیر سیصدساله و رجوع به پیر ص... پیر برناتن پیر برناتن . [ رِ ب ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و فلک باشد. (برهان ). پیر برناوش . پیر برناوش پیر برناوش . [ رِ ب ُ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا وفلک باشد. پیر برناتن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 164). باسوم پیر باسوم پیر. [ ی ِ ] ۞ (اِخ ) نام خاندانی از حکام محلی قدیم آلمان . افراد این خاندان ابتدا از دوک بورگنی فرمانبرداری میکردند و سپس تابع دوک... پیر خانقاه پیر خانقاه . [ رِن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شیخ و مرشد خانقاه . پیر خرابات پیر خرابات . [ رِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) پیرمردی که در میکده ها شراب میفروشد. || مرشد و راهنمای تصوف و معرفت . در اصطلاح متصوفه عبارت ... پیر دابانو پیر دابانو. [ ی ِ ن ُ ] (اِخ ) ۞ یکی از مشاهیر ستاره شناسان و اطبای ایتالیاست ، وی بسال 1250م . متولد شد و بسال 1316 درگذشت . در پادووه تدریس... پیر بی خواب پیر بی خواب . [ رِ خوا / خا ] (اِخ ) گویا مرشدی یعنی پیشوای طریقتی و شیخی از شیوخ صوفیه بوده است که هیچ نمی خفته است . پیری افسانه ای که ... پیر می فروش پیر می فروش . [ رِ م َ / م ِ ف ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سالخورده ٔ باده فروش . کهنسالی که شراب انگوری فروشد. پیر خمار. || پیر میکده . پیر می... پیر میکائیل پیر میکائیل . (اِخ ) دهی از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد. واقع در 60هزارگزی باختر کوهدشت و 69هزارگزی باختر راه فرعی خرم آباد به ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۳ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود