اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پیر

نویسه گردانی: PYR
پیر. [ ی ِ ] (اِخ ) ۞ (سَن ) یکی از ائمه ٔ معصوم نصاری و ملقب به زرین کلام . وی از سنه ٔ 433 تا 452 م . سمت اسقفی راونه را داشته و مردی فصیح و بلیغ بوده است و مواعظ واندرزهای مشهور دارد، روز چهارم کانون اول را نصرانیان به احترام او تعطیل کنند. (قاموس الاعلام ترکی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
پیر و جوان . [ رُ ج َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) قاطبةً. شیخ و شاب . همه . همگان : همه مرگرائیم پیر و جوان که مرگست چون شیر و ما آهوان . فردوسی...
پیر میخانه . [ رِ م َ / م ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیر میکده : پیر میخانه همی خواند معمائی دوش از خط جام که فرجام چه خواهد بود...
پیر مرزبان . [ م َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان . واقع در 30هزارگزی جنوب قیدار سر راه عمومی زنجان - همدان . کوهس...
کلاته پیر.[ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیوه ژن بخش فریمان شهرستان مشهد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
پیر یادگار. [ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چایپاره ٔ بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی . واقع در 20هزارگزی شمال خاوری قره ضیاءالدین و 3 هزارگزی جنو...
پیر گریمال (21 نوامبر 1912 ، در پاریس - 11 اکتبر 1996 ، در پاریس) یک مورخ، کلاسیک و لاتینیست فرانسوی بود. وی که مجذوب تمدنهای یونان و روم شد، او کارها...
هندوی پیر. [هَِ ی ِ پی ] (اِخ ) هندوی باریک بین . زحل . (برهان ).
پیر شالیار. [رِ ] (اِخ ) پیر شهریار بزبان کردی . رجوع به پیر شهریار شود. (کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ص 120).
پیر قوزولو. [ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیر گوژپشت . سالخورده ٔ پشت دوتا.
پیر کوچکان . (اِخ ) دهی از دهستان لاشار بخش بمپور شهرستان ایرانشهر. واقع در 62هزارگزی جنوب بمپورو 1هزارگزی خاور شوسه ٔ بمپور به چاه بهار. کوهس...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۳ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.