اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پیران سال

نویسه گردانی: PYRʼN SAL
پیران سال . (اِ مرکب ، ق مرکب ) ایام پیری . روزگار پیری . گاه پیری :
گفت کاندیشه نیستت ز وبال
که نهی تهمتم به پیران سال .

ناصرخسرو.


دوستان هیچ مپرسید که چون شد حالم
با جوانی نظر افتاد بپیران سالم .

حسن دهلوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.