اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پیر جادو

نویسه گردانی: PYR JADW
پیر جادو. [ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیرساحر. جادوی پیر. || (ص مرکب ) پیرْجادو در ساحری عمر گذارده . در جادویی بس ماهر :
یکی نام او بی درفش بزرگ
گوی پیر جادوی سینه سترگ .

دقیقی .


همه پیش او دین پژوه آمدند
وزان پیر جادو ستوه آمدند.

دقیقی .


بدو گفت کای ترک برگشته بخت
سر پیر جادو ببین بر درخت .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.