گفتگو درباره واژه گزارش تخلف پیر کفتار نویسه گردانی: PYR KFTAR پیر کفتار. [ رِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیری بد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه واژه معنی پیرکفتار پیرکفتار. [ ک َ ] (اِمرکب ) کفتار پیر. کفتاری بزادبرآمده : ضبعٌ عرجاء. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود