پیروز شدن .[ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) غالب گشتن . مظفر گشتن . فیروزی یافتن . فاتح گردیدن . کامیاب شدن . ظفر یافتن . انجاح . نجح . (منتهی الارب ). نجاح . (منتهی الارب )
: چو آگاهی آمد بنزدیک شاه
که خرّاد پیروز شد باسپاه
بجز کینه ٔ ساوه شاهش نماند
خرد را به اندیشه اندر نشاند.
فردوسی .
چو پیروز شد دزد تیره روان
چه غم دارد از گریه ٔ کاروان .
سعدی .