اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پیرهن قبا کردن

نویسه گردانی: PYRHN QBA KRDN
پیرهن قبا کردن . [ رَ/ پیرْ هََ ق َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیراهن قبا کردن . دریدن پیرهن در خشمی یا مصیبتی . دریدن پیراهن بر تن . چاک کردن پیراهن :
خیاط روزگار ببالای هیچکس
پیراهنی ندوخت که آنرا قبا نکرد.

خاقانی .


صد پیرهن قباکنم از خرمی اگر
بینم که دست من چو کمر بر میان اوست .

سعدی .


پیراهنی که آید ازو بوی یوسفم
ترسم برادران غیورش قبا کنند.

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.