پیشاپیش . (اِ مرکب ، ق مرکب ) (از: پیش و الف واسطه (وقایه ) و پیش ) پیش پیش .مقدم بر همه . از پیش همه . جلوتر از دیگران . منا. (منتهی الارب ). مبداء. لقاط. (منتهی الارب )
: گرچه ما را نیست پیشاپیش دود مشعلی
نیست دود آه مظلومی هم از دنبال ما.
واعظ قزوینی .
هر کجا روی آورم بخت سیه همره بود
گاه دوشادوش من گاهی به پیشاپیش من .
(از فرهنگ ضیاء).
دلا دلدار می آید به سروقت اسیرانش
گر از خود می روی تأثیر پیشاپیش می افتد.
تأثیر (از آنندراج ).