اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پیش افتاد

نویسه گردانی: PYŠ ʼFTAD
پیش افتاد. [ اُ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) پیش افتاده . || کنایه از قسمت و نصیب :
هر ساعت از مژگان خود، خون دلم پیش اوفتد
این راز مانده بخت بد، اینست پیش افتاد من .

امیرخسرو (از آنندراج ).


تا پیش او افتد مگر اشکی ز چشم درفشان
درها ذخیره میکنم از بهر پیش افتاد را.

میر حسن (از آنندراج ).


|| پیشاهنگ . || سرگذشت و اتفاق و حادثه وسانحه . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.