پیش افتاده
نویسه گردانی:
PYŠ ʼFTADH
پیش افتاده . [اُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) سبقت گرفته . جلو افتاده . تقدم جسته . || که مهم نباشد، پیش پا افتاده . مبتذل . که درخور اهمیت نبود. که آسان و سهل باشد. || معلوم . روشن . که هر کس تواند دانستن .
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.