اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پیشباز شدن

نویسه گردانی: PYŠBAZ ŠDN
پیشباز شدن .[ بازْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پیشباز رفتن :
فرود آمد از تخت و شد پیشباز
بپرسیدش از رنج راه دراز.

فردوسی .


و مردم سیستان اندر حرب پیشباز او شدند. (تاریخ سیستان ).
چو فغفور را دید شد پیشباز
نشانداز بر تخت و بردش نماز.

اسدی .


چون بدر کوشک آمدند زلیخا پیش باز ایشان شد. (قصص الانبیاء ص 74).
مشو ناپسندیده را پیشباز
که در پرده ٔ کژ نسازند ساز.

نظامی .


مجنون ز پیام دلنوازش
در رقص شدی به پیشبازش .

نظامی .


مصلحان را نظرنواز شوم
مصلحت را به پیشباز شوم .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.