اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پیش بیننده

نویسه گردانی: PYŠ BYNNDH
پیش بیننده . [ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) پیش بین . مقابل اول بین . آخربین . احتیاطکار. محتاط. دوربین . مآل اندیش :
ببخشید یک بدره دینار زرد
بدان پرهنر پیش بیننده مرد.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.