پیش قدم
نویسه گردانی:
PYŠ QDM
پیش قدم . [ ق َ دَ ] (ص مرکب ) مقدم . سابق . که پیش قدمی کند. که نخست بکاری درآید. که در کارها مقدم باشد. || آنکه بر دیگران سابقه ٔ دوستی و خدمتگزاری دارد. || در اصطلاح علم فتوت از علوم تصوف ، در فارسی مترادف کبیر که او را شیخ و پدر نیز گویند. بزرگ قوم . رأس الحزب .
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.