گفتگو درباره واژه گزارش تخلف پیش گیری نویسه گردانی: PYŠ GYRY پیش گیری . (حامص مرکب ) ۞ عمل پیش گیر. دفع. جلوگیری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه واژه معنی پیش گیری کردن پیش گیری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ۞ دفع. جلوگیری کردن . مانع گشتن . منع کردن . بنگهداری برخاستن . از پیش مانع آن شدن چنانکه سرایت مرضی ... طب پیشگیری طب واژه ای عربی است و پیشگیری پارسی؛ پارسی جایگزین این است: مَدپیشگیری (مَد= طب؛ اوستایی) نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود