اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پیشواز آمدن

نویسه گردانی: PYŠWʼZ ʼAMDN
پیشواز آمدن . [ ش ْ م َ دَ ] (مص مرکب ) پیشواز کردن . استقبال کردن . پیشباز آمدن . پذیره آمدن :
همه مهتران پیشواز آمدند
پر از درد و گرم و گداز آمدند.

فردوسی .


چو شه دید در پیشواز آمدش
عروسی چنان دلنواز آمدش .

تأثیر (ازآنندراج ).


یک شهر جنگ هر طرف آید به پیشواز
چون ره فتد بکوچه ٔ آن تندخو مرا.

ملاطغرا (از آنندراج ).


منزل آید پیشواز پیرو مردان حق
گمرهی فرصت نیابد خضر هر جا رهبر است .

ملاطغرا (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.