اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پیغام گزار

نویسه گردانی: PYḠAM GZʼR
پیغام گزار. [ پ َ /پ ِ گ ُ ] (نف مرکب ) که پیغام گزارد. پیغامبر. پیغمبر. رسول . مبلغ رسالت . پیام گزار. فرستاده :
بگزار حق مهرشه ای شه که مه و مهر
نزدیک تو از بخت تو پیغام گزاری است .

فرخی .


پیغام گزار داد پیغام
کای طالعتو سنت شده رام .

نظامی .


در عشق حریف کارش او بود
پیغام گزار یارش او بود.

نظامی .


دیگر آنکه دل ترا پیغام گزاری است و همین تن تو به این قدر و منزلت بی رسولی ممکن نمیشود. (قصص الانبیاء ص 10).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.