پیک
نویسه گردانی:
PYK
پیک . (اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه . واقع در 20 هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 37/5 هزارگزی جنوب شوسه ٔ مراغه بمیانه ، کوهستانی ، معتدل ، مالاریائی ، دارای 379 تن سکنه .آب آن از رودخانه ٔ آیدوغموش . محصول آنجا غلات و بزرک ، شغل اهالی آن زراعت . صنایع دستی مردم آن جاجیم بافی و راه آنجا مالروست . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
هتروتی پیک . [ هَِ ت ِ رُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ در اصطلاح جانورشناسی ، نوعی از تقسیم سلول است در هنگام تولید مثل . توضیح آنکه درسلولهای زنده ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
پیک رایگان . [ پ َ / پ ِ ک ِ ] (اِخ ) کنایه از ماه است که قمر باشد. || (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از سوداگر. || راهگذاری . || (ترکیب ...
پیک دلا مراندل . [ دُ م ِ دُ ] (اِخ ) ۞ نام خانواده ای که در ایتالیا امارت داشته اند و در قرب مودنه میزیسته اند. ژان نامی از افراد این خان...
جیک و بوک. جیک و پیک. هرگاه دو یا چند نفر با یکدیگر اتفاق نظر داشته باشند و مهمات و مشکلات امور را با تشریک مساعی حل و فصل کنند می گویند: جیک و بوکش...
پی ک آس . [ک ِ ] (اِخ ) ملاحی از مردم مارسی در قرن چهارم ق . م .وی در سواحل شمالی به اکتشافاتی توفیق یافته است .