پی کور کردن . [ پ َ
/ پ ِ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از بی نشان شدن . (برهان ). || پی گم کردن ، مقابل پی بردن (انجمن آرا). || محو کردن رد پای تا کسی بدان پی نتواند برد. (انجمن آرا)
: رای بتدبیر پیر قلعه بپرداخت
خم زد و پی کور کرد نام و نشان را.
ابوالفرج رونی .
چون عشق بدست آمد تن گور کن و خوش زی
چون عقل به پای آمد پی کور کن و خم زن .
سنائی .
پی کورکنان حریف جویان
زآنگونه که هیچکس ندانست .
انوری .