پی گذار. [ پ َ
/ پ ِ گ ُ ] (نف مرکب ) پی گذارنده . بنیان نهنده . || قدم گذارنده . || (ن مف مرکب ) جای عبور. محل گذاشتن قدم . معبر
: بساط ناصح تو پیشگاه باده و رود
سرای حاسد تو پی گذارآتش و آب .
مسعودسعد.
چون رگ آب حیات باز نمی یافت خصم
کرد باقبال او پیک اجل پی گذار.
خاقانی .