پیل
نویسه گردانی:
PYL
پیل . (اِخ ) نام موضعی به نور مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 111).
واژه های همانند
۷۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
پیل بند کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح شطرنج دو پیاده در پس پیل نهادن و نگذاردن پیش رفتن مهره ٔ حریف را و هر سه تقویت یکدیگر ...
جامی ژنده پیل . [ ژَ دَ ] (اِخ ) همان احمد جام یا جامی خراسانی است . رجوع به احمدبن ابی الحسن بن محمد... شود.