پیل جادو. (اِ مرکب ) جادوی بزرگ
: همانا شنیدی تو این داستان
که با پیل جادو به هندوستان .
فردوسی (از آنندراج ).
|| صاحب آنندراج آرد: در تصویر پیلی که تصویرات دیگر اجزای او باشند: پیل جادو که در دشت صفحه ٔ مقابل کوب اژدر است از کوه پیکری پناه چندین هزار جانور است . (ملاطغرا، پریخانه ).