گفتگو درباره واژه گزارش تخلف پیل گیر نویسه گردانی: PYL GYR پیل گیر. (نف مرکب ) که پیل گیرد. فیل گیر. پیل گیرنده . مظفر بر فیل . که با پیل برآید و بفرمان آردش : بکشتند فرجام کارش به تیریکی آهنی کوه بدپیل گیر.فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود