گفتگو درباره واژه گزارش تخلف پیل نشین نویسه گردانی: PYL NŠYN پیل نشین . [ ن ِ ] (نف مرکب ) که بر پیل نشیند. که پیل مرکب دارد. که برنشست وی فیل باشد : ملک پیل دل پیلتن پیل نشین بوسعیدبن ابوالقاسم بن ناصردین . منوچهری .|| (اِ مرکب ) جای نشستن فیل . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود