اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پیله کردن

نویسه گردانی: PYLH KRDN
پیله کردن . [ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (... دندان )؛ گوشت بن آن آماس کردن . گرد آمدن ریم در بن دندان دردگن و بر اثر درد ظاهر شدن . || (... کرم ابریشم )؛بادامه تنیدن کرم ابریشم از لعاب دهان به دور خویش . || (... چشم )؛ جوش کوچک در پلک برآمدن .
- پیله کردن بکسی ؛ او رابسماجت رنج دادن . دراز واکاویدن با وی . اذیت کردن با ابرام کسی را. بکاری بیهوده نسبت بکسی دوام ورزیدن چون مستان . او را با تکرار گفتاری یا عملی بستوه آوردن . با سماجت کسی را با دست یا زبان ایذاء کردن یا توجه کردن بوی بیش از اندازه چنانکه مستان در بعضی اوقات : چرا مثل مستها بمن پیله میکنی .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
پیله کو کردن . [ ل َ / ل ِ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) نیم کوب کردن . پله کو کردن . نیم کوفته کردن . بلغور کردن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.