پیه گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) پیه آوردن . پیه گرداگرد آن برآمدن . || کنایه از نابینا شدن ، چه پیه چشم موجب نابینائی است ، گویند: چشمت پیه آورده است یعنی نمی توانی دید. (آنندراج )
: پیه گرفته است چشم جوهریان را
ورنه چون من گوهری نبود بمعدن .
طالب آملی .
و نیز رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص
354 شود.