اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تاب دیده

نویسه گردانی: TAB DYDH
تاب دیده . [دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بریان . سوخته :
پریشان شد چو مرغ تاب دیده
که بود آن سهم را در خواب دیده .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.