اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تاب گیری

نویسه گردانی: TAB GYRY
تاب گیری . (حامص مرکب ) تاب گرفتن :
همان بیکران از جهان ایزد است
کزو تاب گیری بدانش بد است .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.