اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تاج

نویسه گردانی: TAJ
تاج . (اِخ ) در تاریخ حمزه ٔ اصفهانی نام یکی از اجداد جودرز (گودرز) است رجوع به تاریخ سیستان چ بهار ص 35 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
باغ تاج آباد. [ غ ِ ] (اِخ ) باغی به نطنز از محدثات شاه عباس . رجوع به عالم آرای عباسی ص 1111 شود.
تاج ریزی سیاه . [ ی ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ) یکی از انواع تاج ریزی با میوه های سیاه و سمی . رجوع به تاجریزی شود.
تاج قلعه گهی . [ ج ِ ق َ ع َ گ َ ](اِخ ) ۞ ظاهراً از بزرگان سیستان در دوران امیر تیمور. خواندمیر در حبیب السیر در شرح دومین حمله ٔ امیرتیمور ...
تاج بر سر زدن . [ ب َ س َ زَ دَ ] (مص مرکب ) تاج بر سر نهادن . تاج پوشیدن . تاج برگذاشتن . (مجموعه ٔ مترادفات ) : می گذارم سر بخاک درگهش تاج ر...
تاج خان افغان . [ ن ِ اَ ] (اِخ ) مؤلف تاریخ شاهی آرد:... تاج خان افغان که از جانب سلطان ابراهیم لودی حاکم چنار بود زنی داشت لادملک نام...
تاج خان کرانی . [ ن ِ ک ؟ ] (اِخ ) مؤلف تاریخ شاهی آرد: ... اسلام شاه بتاج خان کرانی که از امرای کبار او بود و حکومت صوبه ٔ سنبل داشت فر...
تاج الدین کلا. [ جُدْ دی ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بلده ٔ کجوربخش مرکزی شهرستان نوشهر. سیزده هزارگزی باختر المده هزارگزی جنوب شوسه ٔ المد...
تاج سایه ٔ عرش . [ ج ِ ی َ ی ِ ع َ ] (اِخ ) کنایه از سرور عالم صلی اﷲ علیه و آله وسلم . (آنندراج از مظهر العجایب ).
قاضی تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) عبدالوهاب بن علی بن عبدالکافی سبکی شافعی ، مکنی به ابونصر. رجوع به تاج الدین سبکی ، ابونصر عبدالوهاب ش...
قاضی تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) عبدالوهاب بن محمد حسینی . رجوع به تاج الدین عبدالوهاب بن محمد شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.