اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تاج الدین

نویسه گردانی: TAJ ʼLDYN
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (سید...) ابوعبداﷲ محمدبن سید ابوجعفر قاسم بن حسین بن معیة الحلی الحسنی الدیباجی ، و این نسبت بفروش دیبا (دیباج )است مثل زجاجی نسبت به زجاج . از مشاهیر علماء در طرق اجازات است و نظیر وی در کثرت اساتید و مشایخ دیده نشده و او از جمله ٔ سادات بنی حسن مجتبی از شعبه ٔ حسن مثنی از دوحه ٔ ابراهیم بن حسن ملقب به ابراهیم القمر از شجره ٔ امام زاده اسماعیل مشهور باسمعیل الدیباج از سلسله ٔ فرزند وی حسن شهید بفخ است . یکی از اجداد این خاندان ابوالقاسم علی است که معروف به ابن معیة بود و این نسبت بتمام افراد این خاندان اطلاق شود. معیه ۞ نام مادر ابوالقاسم علی است وی دختر محمدبن جاریة انصاریة کوفیة است . تاج الدین را شاگردش احمدبن علی در کتاب «عمدة الطالب » درضمن اعقاب ابن معیة مذکور ترجمه کرده گوید پیرامن دوازده سال در خدمت وی بودم حدیث ، نسب ، فقه ، حساب ، ادب ، تاریخ ، شعر و جز آن نزد وی آموختم ، و دختر خردسال وی را تزویج کردم ولی در کودکی در گذشت ، او راست : «معرفة الرجال » در دو مجلد بزرگ و «نهایة الطالب فی نسب آل ابی طالب » در 12 مجلد و «الثمرة الظاهرة من الشجرة الطاهره » در چهار مجلد «الفلک المشحون فی انساب القبائل والبطون » و «اخبار الامم » که بیست و یک جلد آن بیرون آمده و میخواست آنرا به صد جلد برساند که هر جلد چهارصد برگ باشد، و «سبک الذهب فی شبک النسب » و «الحدة و الزینه » و «تذییل الاعقاب » و «کشف الالباس فی نسب بنی العباس » و «الابتهاج » در علم حساب و «منهاج العمال » وی متولی پوشاندن لباس فتوت بمردم بود و ایشان برای مرافعات به وی مراجعه میکردند و او حکم میکردو ایشان مراسیم وی را امتثال میکردند و این منصب درخاندان معیة از عهد ناصرالدین اﷲ ارثی بود، و برخی از خویشان وی درین منصب با وی معارض بودند. پوشانیدن خرقه ٔ تصوف نیز بدون منازع باوی بود. اما در نسب پنجاه سال پیشقدم این فن بود، و احفاد را باجداد میپیوست اما در حدیث و معرفت غوامض آن مسلم عندالکل بود وشعر وی را نیز یاد کرده گوید: از شاگردان علامه ٔ حلی و پسرش فخرالمحققین و پسر خواهرش سید عمیدالدین و امام نصیرالدین کاشانی بود و از مشایخ شهید اول و سه فرزندش محمد و علی وام الحسن فاطمه میباشد و از عده ٔبسیاری روایت دارد که خود ایشان را در اجازه یی که برای شهید نوشته یاد کرده است و صاحب معالم نسخه ٔ آنرا داشته و در اجازه ٔ کبیره ٔ خویش از آن یاد نموده است صاحب روضات قسمتی از اجازه ٔ صاحب معالم که در آن عبارات اجازه ٔ تاج الدین (مترجم ) آمده است نقل کرده و اساتید تاج در آن یاد شده اند. صاحب امل الاَّمل نیز تاج الدین را یاد کرده گوید: شهید از وی روایت دارد و دراجازات خود وی را اعجوبة الزمان نامیده و من (صاحب امل الاَّمل ) اجازه ٔ او را که برای شهید و پسران او محمد و علی و دخترش ست المشایخ ام الحسن فاطمه نوشته بخطخود وی دیده ام . سپس مقداری از اشعار او را آورده است . صاحب روضات گوید: تاج الدین محمدبن قاسم (صاحب ترجمه ) از علمای عامه نیز روایت دارد وعده ای از عامه ازاشعار او در کتب خود آورده اند. و صاحب لؤلوءة نیز همین مطالب را درباره ٔ صاحب ترجمه آورده است . رجوع به روضات الجنات چ 1 صص 612- 614 و شدالازار ص 126 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۴ ثانیه
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابراهیم بن روشن امیربن بابیل بن شیخ پندار الکردی السنجابی معروف به شیخ زاهد گیلانی ازپیشوایان طریقت و مرا...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابراهیم قرمانی یکی از مشایخ زینیه و نخستین شیخ تکیه ای است که در بروسه برای زینیها بنا کردند وی بسال 872 ...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (القاضی ... مکی ) (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم بن تاج الدین بن محمد متوفی بسال 1066 هَ . ق . قاضی ادیب از اهالی مکه وا...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن احمد دمشقی . یکی از بزرگان بنی محاسن است در نامه ٔ دانشوران از وی چنین یاد شده است : تاج الدین پسر احمد...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن امین الدین رازی کاتب و وزیر ممدوح خاقانی . خاقانی در قصیده ای تاج الدین را چنین مدح کند:...من بری مکرم...
تاج الدین .[ جُدْ دی ] (اِخ ) (ابوالفتح ...) ابن دارست شیرازی از وزراء سلجوقیان است و چند بار وزارت سلطان مسعودبن محمدبن ملکشاه (526- 547 ه...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن دریهم علی بن محمد الموصلی الشافعی متوفی بسال 762 هجری قمری . او راست : کنز الدرر فی حروف اوائل السور. (...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (شیخ ...) ابن زکریابن سلطان هندی نقشبندی ، از بزرگان طریقت نقشبندی . در نامه ٔ دانشوران آمده : شیخ تاج الدین ...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن عربشاه عبدالوهاب بن احمد. رجوع به ابن عربشاه در همین لغت نامه شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن عطاء اﷲ رجوع به ابن عطأاﷲ و تاج الدین ابوالفضل در همین لغت نامه شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.