تاج الدین
نویسه گردانی:
TAJ ʼLDYN
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) اشنهی . مؤلف شدالازار فی حطالاوزار عن زوار المزار در ترجمه ٔ احوال خواجه امام الدین داودبن محمدبن روزبهان الفرید نام وی را در زمره ٔ کسانی آورده است که خواجه امام الدین تلقین ذکر و طریقه ٔ ارشاد و دعوة را از آنها آموخته است . رجوع به شد الازار... چ قزوینی ص 352 شود و مرحوم علامه ٔ قزوینی در حاشیه ٔ همین صفحه آرد: اطلاع درست روشنی از احوال این شخص در جایی بدست نیاوردیم ولی گمان می کنیم بظن بسیار قوی که این شیخ تاج الدین اشنهی باید پدر شیخ صدرالدین محمود اشنهی سابق الذکر در ص 307 حاشیه ٔ 8 باشد که بنقل از وصاف شمه ای از احوال او را در آنجا ذکر نمودیم . در کتاب «تحفة العرفان فی ذکر سیدالاقطاب روزبهان » در فصل مشایخی که معاصر با شیخ روزبهان بقلی (متوفی در سنه ٔ 606 هَ .ق .) بوده اند ولی با او ملاقات نکرده بوده اند حکایتی ممتع راجع به یکی از ایشان موسوم به شیخ الاسلام تاج الدین محمود اشنهی نقل می کند بروایت از پسر او شیخ صدرالدین محمد اشنهی که بواسطه ٔ طول حکایت از نقل آن صرفنظر گردید، این شیخ تاج الدین محمود اشنهی مذکور در تحفةالعرفان به احتمال بسیار قوی بمناسبت اتحاد لقب و نسبت و توافق عصر باید همین شیخ تاج الدین اشنهی مذکور در متن حاضر ما باشد و پسرش شیخ صدرالدین محمود اشنهی نیز بظن بسیار قوی باید همان شیخ صدرالدین محمود اشنهی مذکور سابقاً در ص 307 حاشیه ٔ 8 باشد بنقل از وصاف ، منتهی در وصاف نام او را محمود نگاشته و در تحفة العرفان محمد و لابدیکی از این دو تحریف دیگری باید باشد- در مجمل فصیح خوافی در حوادث سنه ٔ 646 هَ . ق . در ترجمه ٔ احوال شیخ سیف الدین باخرزی متوفی در سنه ٔ 659 هَ . ق . گوید که : «وی خرفه ٔ تبرک از دست شیخ تاج الدین محمودبن حداد الاشنهی پوشیده است » که باز بواسطه ٔ توافق عصر و لقب و نسبت باظهر وجوه باید این شیخ تاج الدین محمود اشنهی مذکور در مجمل فصیح خوافی همین شیخ تاج الدین اشنهی مذکور در متن حاضر باشد.
واژه های همانند
۲۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
تاج الدین . [ جُدْ دی ](اِخ ) یحیی بن محمدبن علی بن الحسینک . علی بن زید بیهقی در تاریخ بیهق آرد: و رهط دیگر رهط حسن محترق باشند و سید علی ب...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) یحیی بن منصوربن جراح کاتب و منشی مکنی به ابوالحسن از فضلای قرن هفتم . رجوع به کاتب تاج الدین ... شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) یزدی ، نیای بزرگ ابن شهاب مورخ جامع التواریخ حسنی . (رجوع به تاج الدین حسن بن شهاب شود).
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) یلدوز ۞ ، یکی از غلامان معزالدین محمد سام غوری است که بعد از کشته شدن معزالدین محمد پادشاهی غزنین بوی رس...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ینالتکین ۞ از امراء سیستان : ... این شخص بقول خواندمیر بنقل از طبقات ناصری از ابناء عم محمد خوارزمشاه است ...
تاج الدین کلا. [ جُدْ دی ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بلده ٔ کجوربخش مرکزی شهرستان نوشهر. سیزده هزارگزی باختر المده هزارگزی جنوب شوسه ٔ المد...
قاضی تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) عبدالوهاب بن علی بن عبدالکافی سبکی شافعی ، مکنی به ابونصر. رجوع به تاج الدین سبکی ، ابونصر عبدالوهاب ش...
قاضی تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) عبدالوهاب بن محمد حسینی . رجوع به تاج الدین عبدالوهاب بن محمد شود.
تاج الدین محلّه . [ جُدْ دی م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهر خواست بخش مرکزی شهرستان ساری سی هزارگزی شمال باختری ساری و شش هزا...
تلخ آب تاج الدین . [ ت َ جِدْ دی ] (اِخ ) دهی از دهستان جهانگری است که در بخش مسجد سلیمان شهرستان اهواز واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از ...