تاج الدین
نویسه گردانی:
TAJ ʼLDYN
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ایلدگز از امراء غزنین و زاولستان . حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده در ترجمه ٔ احوال سلطان محمودبن محمدبن سام بن حسین از پادشاهان غور (545- 609 هَ . ق .) آرد:... چون او [ محمود ]در گذشت غلامش شمس الدین بجای او پادشاه شد و سلطان لقب وی یافت مدتی سلاطین دهلی از نسل او بودند تا سلطان جلال الدین خلج آن تخمه برانداخت و تاج الدین ایلدگزبرغزنین و زاولستان مستولی شد... (تاریخ گزیده ج 1 ص 413). و نیز در ترجمه ٔ احوال سلطان قطب الدین محمد تکش خان بن ارسلان بن اتسز گوید. در سنه ٔ تسع و ستمائه غوریان بر افتادند و ملک ایشان محمد را مسلم شد. سلطان بعد از این بر ملک غزنین بسبب مرگ تاج الدین ایلدگز برملک غوریان مستولی شد... (تاریخ گزیده ج 1 ص 495).
واژه های همانند
۲۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) احمد وزیر. یکی از وزرای فارس . در سال 782 هَ . ق . جنگی از آثار دانشمندان و شعراترتیب داد که اکنون در کتابخانه...
تاج الدین . [ جُدْدی ] (اِخ ) ارموی ، محمدبن حسین . ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء ج 2 ص 30 در شرح کتب فخرالدین خطیب آرد: الرسالة الکمالیة ف...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (شیخ ...) استوی . حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده نام او رادر زمره ٔ اکابر مشایخ آرد: در ذکر مشایخ از مسلمانان ، هر ...
تاج الدین . [ جُدْ دی ](اِخ ) اسکندرانی ابوالفضل احمدبن محمدبن عبدالکریم زاهد اسکندرانی رجوع به احمد... و ابن عطأاﷲ شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) اسکندرانی رجوع به تاج الدین ابوبکر عبدالرحمن بن ابی طالب الاسکندرانی شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) اسکندری رجوع به احمدبن عطأاﷲ اسکندری شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) اسماعیل الباخرزی از شعرای باخرز است و عوفی در لباب الالباب آرد: الاجل تاج الدین اسماعیل باخرزی که از اکابر ...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) اصغر. شمس الدین احمدبن سلیمان مشهور به ابن کمال پاشا تعلیقه ای بر کتاب طهارت دارد و در آن تاج الدین اصغر را...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) اشنهی . مؤلف شدالازار فی حطالاوزار عن زوار المزار در ترجمه ٔ احوال خواجه امام الدین داودبن محمدبن روزبهان ال...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) الهامی . رجوع به عبدالوهاب الهامی شود.