تاج الدین
نویسه گردانی:
TAJ ʼLDYN
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) حسن چلبی از بزرگان هرات . خواندمیر در حبیب السیر در ترجمه ٔ احوال ابونصر سام میرزا آرد:... در خلال آن احوال مظفر بیک از سفر قندهار باز آمده بوضوح پیوست که ظهیر السلطنه محمد بابرمیرزا بر حسب اشارت خان مظفر لوا از ظاهر آن بلده کوچ فرموده و بصوب کابل توجه نموده و مقرر شد که عالیجناب صدارت مآب مقوی ملت نبی عربی تاج الملة والدین حسن چلبی جهت تأکید قواعد محبت و اتحاد و تشیید مبانی مودت و اعتقاد به کابل شتابد و آنجناب روز دوشنبه ٔ دوم جمادی الاولی سنه ٔ ثمان و عشرین و تسعمائه از هرات روی بمقصد آورد... (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 590).
واژه های همانند
۲۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) اندخودی . رجوع به تاج الدین حسن اندخودی شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ایلدگز از امراء غزنین و زاولستان . حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده در ترجمه ٔ احوال سلطان محمودبن محمدبن سام بن ح...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ایلدوز. رجوع به تاج الدین یلدوز شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) باخرزی . رجوع به تاج الدین اسماعیل باخرزی شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) بخاری یکی از خوشنویسان معروف بود و در عهد یاوز سلطان سلیم خان بقسطنطنیه آمده سبب اشتهار خط دیوانی شد. (قاموس ...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) بخشی . رجوع به تاج الدین حسن عطار بدخشی شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) بدخشی . رجوع به تاج الدین حسن عطار بدخشی شود.
تاج الدین . [ جُدْدی ] (اِخ ) بغدادی . رجوع به علی انجب بغدادی شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) بلغاری طبیب و گیاه شناس معاصر ابن البیطار و استاد ابن البیطار و ابوالعباس النباتی . او راست : کتابی در ادویه ٔ...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) بهاءالملک . رجوع به تاج الدین حسن بن شرف الملک ... شود.