تاج الدین
نویسه گردانی:
TAJ ʼLDYN
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) حسن شیرازی ، وزیر اتابک مظفرالدین سنقربن مودود السلغری . رجوع به تاج الدین بن دارست شیرازی و رجوع به ابن دارست شود.
واژه های همانند
۲۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
تاج الدین . [ جُدْ دی ](اِخ ) یحیی بن محمدبن علی بن الحسینک . علی بن زید بیهقی در تاریخ بیهق آرد: و رهط دیگر رهط حسن محترق باشند و سید علی ب...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) یحیی بن منصوربن جراح کاتب و منشی مکنی به ابوالحسن از فضلای قرن هفتم . رجوع به کاتب تاج الدین ... شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) یزدی ، نیای بزرگ ابن شهاب مورخ جامع التواریخ حسنی . (رجوع به تاج الدین حسن بن شهاب شود).
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) یلدوز ۞ ، یکی از غلامان معزالدین محمد سام غوری است که بعد از کشته شدن معزالدین محمد پادشاهی غزنین بوی رس...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ینالتکین ۞ از امراء سیستان : ... این شخص بقول خواندمیر بنقل از طبقات ناصری از ابناء عم محمد خوارزمشاه است ...
تاج الدین کلا. [ جُدْ دی ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بلده ٔ کجوربخش مرکزی شهرستان نوشهر. سیزده هزارگزی باختر المده هزارگزی جنوب شوسه ٔ المد...
قاضی تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) عبدالوهاب بن علی بن عبدالکافی سبکی شافعی ، مکنی به ابونصر. رجوع به تاج الدین سبکی ، ابونصر عبدالوهاب ش...
قاضی تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) عبدالوهاب بن محمد حسینی . رجوع به تاج الدین عبدالوهاب بن محمد شود.
تاج الدین محلّه . [ جُدْ دی م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهر خواست بخش مرکزی شهرستان ساری سی هزارگزی شمال باختری ساری و شش هزا...
تلخ آب تاج الدین . [ ت َ جِدْ دی ] (اِخ ) دهی از دهستان جهانگری است که در بخش مسجد سلیمان شهرستان اهواز واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از ...